SHAHIN NAJAFI OFFICIAL BLOG

آذر ۲۷، ۱۳۹۵

The Helpless Shriek of the Iranian Musician Shahin Najafi - for Syria


Syria, forgive me never!
I can neither bring back your mothers, fathers and children resting in the soil
Nor I can rebuild your cities, houses and gardens
I only will carry this eternal shame on my shoulders
May it be the courage
To share the deep sorrow inside me with you and your people
I am ashamed of the deeds of the tyrant rulers of my land
Who having the factitive names of the gods, are from the transgressors
No! This shame will not diminish your suffering
It’s only my saturnine breath which conks exhausted with your agony


Der Hilflose Schrei vom iranische Musiker "Shahin Najafi"
Syrien verzeih mir niemals
Ich kann dir deine verlorenen Mütter, Väter und Kinder nicht wieder ins Leben zurückholen.
Deine geborstene Städte, Häuser und Gärten kann ich nicht wieder aufbauen.
Ich verzeihe mir nicht, dass ich so lange untätig, erst jetzt den Mut aufbringe, mein tiefstes Mitgefühl deinem Volke zum Ausdruck zu bringen.
Ich schäme mich, was mein Land euch in Namen falscher Götter antut.
Ich habe dir damit keinen Schmerz vermindert, nur das Weiteratmen fällt mir nun weniger schwer.



مرا نه توان آن است كه مادران و پدران و فرزندان در خاك خفته‌‌‌‌ات را باز گردانم
و نه شهرها و خانه‌‌ها و باغ‌‌هايت را دوباره آباد سازم
تنها اين شرمسارى جاودانه را بر دوش خواهم كشيد
تا شايد شهامتى باشد
تا اينچنين غم عميق وجودم را با تو و با مردمانت تقسيم كنم.
من شرمسار كردار حكمرانان غاصب سرزمينم هستم
كه با نام دروغين خدايان، از خطاكارانند.
نه! اين شرمسارى چيزى از رنج تو نمى‌‌كاهد
تنها نفس‌‌هاى سنگين من است كه با رنج‌‌هاى تو از رمق مى‌‌افتد

آذر ۱۶، ۱۳۹۵

روز دانشجو

Student Day in Iran

همچنانكه روز معلم، روز به داركشيده ‌‌شدن فرزاد كمانگر است، روز دانشجو ى ما هم ۱۸ تیر است.

آذر ۱۳، ۱۳۹۵

آرش صادقی

Arash Sadeghi & Golrokh Iraee

اگر سكوت كنم، به عهدم با انسان پشت كرده‌‌ام و هم‌مسلك خيل عظيم هنرمندانِ "به چيزم" خواهم شد و وقتى سخن مى‌‌گويم، تنهايى‌‌ام عميق‌‌تر مى‌‌شود كه شعر پشم است و هيچ غلطى نمى‌‌كند و جز او هم هيچ راهى ندارم تا در آن گم شوم. دقيقا حال روزهاى حبس فرزاد را دارم و خبر نابهنگام اعدامش و حالا آرش را اينگونه ذره ذره مى‌‌كشند و هيچ هيچ هيچ...

آذر ۰۸، ۱۳۹۵

خودسانسوری از کنشی محافظه‌کارانه تا ابتذال

Shahin Najafi - IranWire, Mohammad Tangestani

خودسانسوری شكلی از دفاع و محافظت در مواجهه با ديگری و بيرون از خود است. به خصوص در ارتباط با هنر. با خود سانسوری بخشی از منافع و مصالح اعم از سياسی،اجتماعی، اقتصادی خود را حفظ می كنیم و از افشا شدن خود جلوگيری می‌كنیم. در اصل يك راهكرد «روانی برای دفاع از خود است.
گفت و گو با شاهین نجفی
محمد تنگستانی
ايران واير

آبان ۲۹، ۱۳۹۵

بساطم در خيابان


تو اون مملكت كه بخش وسيع جامعه زير فشار اقتصادى در حال نابود شدن ان، اونجايى كه همه چيز شده مصلحت و منفعت شخصى و يك مشت دزد ميلياردى در حال چاپيدن مردمن و فاصله طبقاتى عادى و طبيعى شده و اعتياد به قرص و مواد و الكل همه‌‌گير شده و كارگر و دانشجو و دانش‌‌آموز شلاق ميخورن و زنداني ميشن و در اعتصاب غذا جان ميدن، بايد شاشيد به هنر و هنرمندى كه اين صحنه رو ميبينه و ساكت ميمونه
حالا بشين براي اميد و اعتدال خزعبل‌‌سرايى بكن
چه از سر امنيت و مصلحت در داخل و چه از سر سود و سرمايه در خارج، تو يه همدستى هنربند نصف و نيمه عزيز

...
آن مادر من بود كه به گيلكى داد مى‌‌زد هنوز تو شوكم گلوم داره منفجر ميشه اين احساس ناتوانى از منه يا فريادهاى اون زن رواست كه بميرم بشكند آن دست كه زن دستفروش را زد.

آبان ۲۸، ۱۳۹۵

گزارشی از آخرین وضعیت زندانیان سیاسی در اعتصاب غذا

هفت زندانی سیاسی در زندان اوین و ندامتگاه مرکزی کرج از سه تا بیش از یک‌ماه در اعتصاب غذا اعتراضی به‌سر می‌برند و وضعیت جسمانی آن‌ها به سرعت رو به وخامت است. وحید صیادی نصیری در سی‌وچهارمین روز، آرش صادقی در بیست‌وششمین، مهدی و حسین رجبیان در بیست‌ودومین، علی شریعتی (در بیمارستان) در نوزدهمین، امیر (علی) امیرقلی در سومین روز، همگی در زندان اوین و مرتضی مرادپور در بیست‌وپنجمین روز در سلول انفرادی در ندامتگاه مرکزی کرج در اعتصاب غذا هستند. هم‌چنین آلودگی هوای تهران و سم‌پاشی بندهای زندان به شدت وخامت حال زندانیان در اعتصاب غذا افزوده است.
خبرگزاری هرانا


زندانيان در اعتصاب غذا از جان‌‌شان گذشته‌‌اند، آنها را تنها نگذاريم
...
من از غرور تو در اعتصاب غذات مى‌‌ترسم
...
اينها را نمى‌‌نويسم كه تو بدانى، كه دانستن كافى نيست. اما آنها در زندان بايد بدانند كه تنها نيستند

آبان ۱۶، ۱۳۹۵

صفحه‌‌ى جديد اينستاگرام شاهين نجفى

رفقا سلام
اين صفحه‌‌ى جديد من در اينستاگرام است.
واقعيتِ اينستاگرام آنچنانكه كه مى‌‌دانيد و مى‌‌بينيد چيزى جز معركه‌‌اى مضحك نيست و فضاى مناسبى‌‌ست براى كشتن زمان و سر سپردن به بى‌‌مفهومى.
اما بنا به اينكه بسيارى از دوستان من در داخل ايران دسترسى آسان‌‌ترى به اينستاگرام دارند، عجالتا اين صفحه را براى اطلاع‌‌رسانى إيجاد مى‌‌كنم و مى‌‌دانم كه تضمينى براى امنيت جاودانه‌‌ى آن وجود ندارد.

instagram.com/shahinnajafi.officialpage

شاهين نجفى

آبان ۰۳، ۱۳۹۵

تجاوز مذهبى

Naghi


تا همين چند وقت گذشته كه داستان سوءاستفاده‌‌هاى جنسى از كودكان و نوجوانان مذهبى در مساجد و اماكن مذهبى خبرى نشده بود، صحبت از تجاوز مذهبى توهين محسوب مى‌‌شد تا متجاوزها در آرامش به هدايت نوجوانان بپردازند! حالا هم با حمله به يك قارى صله‌‌بگير، راه تجاوز مذهبى مسدود نمى‌‌شود.
كودكان‌‌تان را از محل تجاوز دور نگه داريد!
نقى
ممدنوبرى

مهر ۲۶، ۱۳۹۵

روز جهانى فقر

امروز روز جهانى فقر است، يا احتمالا تعارف روز ريشه‌‌كن كردنش! همان اندازه احمقانه كه تصور كنيم برده‌‌دارى لغو شده است. انگار تو باور كرده‌‌اى و چيزى از صف‌‌هاى بيكاران، كارگران بيكار، آنها كه بايد جان‌‌شان را با مقدارى دستمزد روزانه معامله كنند نمى‌‌دانى. كِى بود؟ دور نبود، همين چندوقت پيش به اداره‌‌ى بيمه رفته بودم تا شكايت كنم كه بى‌‌شرف‌‌ها شما قرار است كجاى مرا بيمه كنيد؟ گلويم را عمل كرده‌‌ام و صورتحساب فرستاده‌‌ايد تا سرى هم به تيمارستان بزنم؟! اداره‌‌ى بيمه پر بود از صورت‌‌هاى درهم‌‌فشرده شده، بدن‌‌هاى معيوب و زوجى آلمانى هم نشسته بودند با دستانى سوراخ از سرنگ! زن بيمه‌‌چى انگار دلش سوخت و گفت قسطى جانت را مى‌‌گيريم! بيرون كه آمدم اطرافم پر از مغازه‌‌هاى تركى و عربى بود. من چرا تمام اين آدم‌‌ها را مى‌‌شناسم و دوست‌‌شان دارم و مى‌‌خواستم تك تك‌‌شان را در آغوش بگيرم و ببوسم و خود را در آغوش‌‌شان رها كنم. همين‌‌ها كه وقتى يك اروپايى از كنارشان رد مى‌‌شود با خودش فكر مى‌‌كند كه نكند الان بتركند؟! امروز روز جهانى چيزى‌‌ست كه اگر ريشه‌‌كن شود نه سورية راه به راه منفجر مى‌‌شود و نه اوباما هرسال براى‌‌مان پيام نوروزى مى‌‌فرستد. نه سومالى تكه تكه مى‌‌شود و نه ونزوئلا را قحطى مى‌‌زند . نه هيچ روزنامه‌‌نگارى خود را مى‌‌فروشد، نه هيچ هنرمندى خود را زير نگاه سنگين قدرتمندان تحقير مى‌‌كند. نه كسى براى قصه‌‌ها سينه مى‌‌زند و نه هـيچ مادرى بدنش را حراج مى‌‌كند و نه تو ديگه مجبورى كه دزدى كنى و نه من براى اينكه دزد نباشم، شعر مى‌نويسم. سلام مرا به باكونين برسان و بگو فقر ريشه‌‌كن نمى‌‌شود اما فقرا، چرا! اين آينده‌‌ى هركسى‌‌ست كه حداقل قيمتش، خون و غرور است. دقيقا همين را بگو

شهریور ۲۷، ۱۳۹۵

راديكال يك سفر است

Shahin Najafi - Radikal


1. نقشه‌ى راه توسط "خداوندان هنر" نوشته شده و به هنرمندان (واسطه‌ها) مى‌رسد و سپس به مخاطب به امانت سپرده مى‌شود. هيچگاه از راهنماى سفر تندتر و جلوتر نرو، راه را گم مى‌كنى.
2. سفر يعنى حركت، تجربه و خطر! هيچ هدف نهايى وجود ندارد جز هنر و زندگى.
3. در سفر نمى‌توانى از جيب قافله بخورى و با دزدان سرگردنه هم رفيق باشى.
4. در سفر هر چيزى كه موجب حركت شود و پيشبرنده باشد عقلانى‌ست و هرآنچه موجب توقف و بازگشت باشد، غيرعقلانى
5. سفر حركتى جمعيست و رفتارهاى فردى و منفك و منزوى مغاير با شعور سفر، غيرعقلانى‌ست
6. سفر هزينه دارد بخشى از اين هزينه‌ها با كسانى‌ست كه سفر را مديريت مى‌كنند (خلق اثر) و بخشى هم با خود همسفران است (تلاش براى فهم، تأويل و تفسيراثر)
7. هر سفرى هم غم و سختى و ناراحتى دارد و هم شادى و رقص و بازى. هم دعوا دارد و هم آشتى. سفر امكان آشكارشدن تفاوت‌ها براى فهم بيشتر و ساده‌تر كردن راه است.
8. بدترين همسفر، آدم تك‌رو، تك‌خور، بهانه‌جو، كم‌حوصله، كم‌طاقت و پرگوست!
9. سفر عجالتا با ٤ مسئله اساسى روبروست: هنر،قدرت، جنسيت و اقتصاد. فهم سفر بدون فهم اين چهار مقوله ناممكن است.
10. همه چيز در حركت است. همه چيز تغيير مى‌كند. هيچ چيز جاودانه نبوده است، نيست و نخواهد بود.

با سپاس فراوان از همراهى و حضور هميشگى شما رفقاى ناب دور و نزديك، مخصوصا مجيد كاظمى و على باغبان

شهریور ۲۶، ۱۳۹۵

شاهینم - آلبوم رادیکال شاهین نجفی

Shahinam - Shahin Najafi
شاهینم
سومین تراک از ‫‏آلبوم‬ ‫‏رادیکال‬
کلام و موسیقی: شاهین نجفی
تنظیم: مجید کاظمی
کاور: علی باغبان

Shahinam

Lyrics & Music: Shahin Najafi
Arrangement: Majid kazemi
Cover Art: Ali Baghban



iTunes
CD Baby
Google Play
SoundCloud

شاهینم

من جمع نقیضینم البته که شاهینم
من جمع نقیضینم البته که شاهینم
هم بددهن و لاتم هم با ادب و مومن
همجنسگرا تا ته زنباره و بی‌دینم
من جمع نقیضینم البته که شاهینم

هم قاتل و هم دزدم هم فاسد و عیاشم
هم قاطی و جوگیرم هم بزدل و کلاشم
هم خار به چشمان یک عده قرمساقم
هم عاشق و روشنفکر هم سطحی و فحاشم
من جمع نقیضینم البته که شاهینم

هم‌ضدزن و لمپن هم کول و فمینیستم
هم در پی سرمایه هم شر و آنارشیستم
هم در پی تحریک اذهان عمومی‌ام
هم دشمن مردم هم عامی و پوپولیستم
من جمع نقیضینم البته که شاهینم

"در شهر یکی کس را هوشیار نمی‌بینم"
هم اهل دیالوگ هم گه توطئه می‌چینم
موساد و ام آی سیکس و ساماوا سی‌ آی ای
با عینک گاندی و در فرمت پوتینم
من جمع نقیضینم البته که شاهینم


Lyrics:

SHAHINAM (I am Shahin)

I’m all the contradictions; of course that I am Shahin
I’m all the contradictions; of course that I am Shahin
I’m foulmouthed and rowdy; as well as polite and believer
I’m homosexual to the end; as well as womanizer and non-believer
I’m all the contradictions; of course that I am Shahin

I’m a murderer as well as a thief; corrupt as well as voluptuary
I’m insane and get carried away; as well as a coward and a crook
I’m also a thorn in the eyes of a bunch of pimps
I’m a lover and intellectual; as well as shallow and vituperative
I’m all the contradictions; of course that I am Shahin

I’m anti-woman and lumpen; as well as cool and feminist
I’m seeking wealth as well as being wicked and anarchist
I’m also seeking agitation of the public opinion
I’m the enemy of the people; as well as commoner and populist
I’m all the contradictions; of course that I am Shahin

“In this city no one I see is conscious” (Rumi)
I believe in dialogue and sometimes formulate conspiracy as well
Mossad and MI6 and SAVAMA and CIA
With Ghandi’s glasses I’m in the format of Putin
I’m all the contradictions; of course that I am Shahin

شهریور ۲۲، ۱۳۹۵

عيد قربان

١. هر نوع وحشيگرى و ستم، هركجا و توسط هر شخص يا جمعى محكوم است، چه كشتن حيوانات به بهانه عيد باشد يا جنگ خروس و سگ و يا گاوبازى و نهنگ‌كشى و شكار تفريحى حيوانات و... قياس مسئله اقليت‌هاى جنسى با كشتن حيوان‌ها بى‌معنى‌ست، جداى از اين حتى بايد مثلا از يك آخوند همجنسگرا هم دفاع كرد. كمااينكه در حوزه‌ها و مراكز دينى مخصوصا اسلامى و مسيحى همجنسگراهاى دين‌دار كم نيستند!

٢.مسئله در ابتدا خوردن يا نخوردن گوشت حيوانات نيست، بلكه عادى كردن مرگ براى مردم است، چه با مناسك قربانى كردن حيوانات يا إعدام شهروندان در ملاء عام

٣. روشنفكربازى اصطلاحى‌ست كه تفكر مرتجع و ضدشعور آفريده است. وحشيگرى به عقل حمله مى‌كند تا خود را توجيه كند. در حال حاضر بازى روشنفكرانه از بازى وحشيگرانه مفيدتر است!

٤. هميشه عده‌اى هستند كه با ستم و بى‌شعورى (پذيرش ستم) به دليل منافع و مصالح و يا ترس‌شان همراه مى‌شوند: اگر تمام جهان بگويد كشتن يك گوسفند در خيابان‌هاى ايران يا يك گاو در اسپانيا جالب و مفيداست، بازهم بايد گفت كه اين كارها غيرعقلانى و بدون شعور و خشن و مضر است!


به امروز و فردا و ١٠ سال، ٢٠ سال فكر نكن. نترس و إنكار كن. ما بهرحال مى‌ميريم اما به نسل‌هاى بعد فكر كن كه از ما چه چيزى به إرث مى‌برند.


براى حكام و شركاء، هيچ چيز مفيدتر از نادانى و بى‌تفاوتى ما نيست.

شهریور ۱۶، ۱۳۹۵

این یک شعر نیست - برای شاهرخ زمانی

خبرسازی بیهوده:
مرگ طبیعی یک زندانی كدام واقعیت بود؟
نام: شاهرخ
فامیل: زمانی
شغل: کارگر، نقاش ساختمان
جرم: می‌دوید تا کارگران بی‌تشکل چند روز بیشتر زنده بمانند
سه روز پس از زادروز من رفت
۲۲ شهریور ۹۴
روز‌نامه‌ بی‌رحم‌ است
واقعیت را می‌سوزاند.
تنها واژه‌‌‌‌‌‌‌ي “زندانی“ در تیترش حقيقت داشت.
تا یادمان نرود که او بیهوده بود، طبیعی مرد و البته خبرساز شد!
شاید روزی فرودستان
نعش رفقیانشان را با شعرهای “برشت“ به گور بسپارند
و نه با صدای خداوندگاران مرگ
و در تیترهای زرد بوق‌های مسلط
خبرساز شدن یعنی تنبان بی‌بضاعت من
که آنقدر شهامت نداشتم تا غلاف از آلت مبارک برکشم و ذولفقارم را همچون رفقایم
با عشق و احترام فراوان به سیمای کریه میهمان نامحترم رسانه‌ پرت کنم.

خبرسازشدن یعنی بازکاشت آن صدای ابتذال
تا نونهالان سردرگم، کنار حرم و شمع و کتاب باز خدای حاکم،
به استغاثه بایستند
کفترهای بیچاره ای ‌كه با اصواتی نامفهوم، رمه‌‌وار
آزادی مگس در بند را
از عنکبوت گدایی ‌کنند.
که البته به ناحق در زندان است
او را به سیرک بسپارید تا شادمان کند!
زندان چاهی‌ست عمیق
تا امامان زمان‌مان غرق شوند!
حجله‌ای‌ست تا دختران خدا
ـ چریک‌های باکره ـ اضاله شوند
سینه‌هایی که با گلوله‌ها خوابیدند تا فردا کودکان خشم و هیاهو از حاشیه‌ها سربرآورند
که کجایند مادران و پدرانمان، آن روایتگران فردا؟!
بایِّ ذَنبٍ قُتِلَت
دامادی را می‌شناختم
وقتی شعر می‌خواند
در حنجره‌اش عاطفه تیرباران می‌شد
عاطفه که بچه را زایید تا بمیرد!
و گفت پیش از اینکه بمیری جاودانه می‌شوی
و هیچکس در انتظارمان نیست
آنها به ما وعده‌ای نمی‌دهند
وعده‌هایشان را در سوراخ‌های بخارآلود خیابان‌های نیویورک و در بوی گند شاش بچه‌های اعماق ریخته‌اند
در اوکلند و نمایش شبانه پلیس‌های مهربان
و مردان غریبه‌ای در دستبند
با شلوارهایی گشاد و رهاشده
با لهجه‌ی برده‌ای که هنوز می‌خواهد فرار کند انگار
بردگانی که از سر حادثه سیاه یا سرخند!
تا مکزیکی‌های خطرناک در سرزمین خویش غیرقانونی بمیرند
تا عرب‌ها از بمب به دریا فرار کنند
تا فلسطین فراموش شود
تا سومالی بسوزد
آنقدر که
همیشه یادمان باشد تنها دو راه می‌ماند:
یا با آنها ، یا با آنها!
و راهی که من می‌شناسم:
کشتی را سوراخ کن!
و من چقدر شما را که در زندان می‌میرید دوست دارم!
اندام‌تان سالها از شعورتان پیرتر،
عصب‌ها متلاشی می‌شوند
امید نخي سیگار است.
لب‌هایی‌ست که با اشک زمزمه می‌شود:
دوستت دارم
مغز می‌نویسد
انگشتانت مشت می‌شود برای چه؟
می‌روی که ما بمیریم و عنکبوت‌ها بگویند مرد؟
طبیعی مرد؟!
کاملا طبیعی‌؟
مثل بچه‌های افغانستان؟
با گوش‌هایی پر از گوگرد و سرب و خاک؟
کاملا طبیعی
مثل خشم من در شعر
که فروغ بخوانم و سردم شود و بگویم
قرار است انگار بزودی با آتش گرم شوم
کاملا طبیعی‌!
برای همین شعر می‌نویسم
تا همینجا بمیرم
تا دست کم در شعرم برایت یک کیلو گوشت بیاورم
با استخوان و دنبه
نخود و لوبیای کافی
و پنهانی کُردی بپوشم
از مرز تنم بگذرم
آنقدر سیر که گرسنگي قصه شود
والبته با آتش و لباس‌های لاکچری تو! سفیدبرفی متوسط من!
با آتش و بوی پوست سفیدت!
“اون شلوارک کوتاهه رو بپوش
دوستاتم بگو بیان“
زعفرانیه چقدر گران است که نمی‌شود روی برنج تایلندی بریزم
حالا مدیر اصرار دارد که شاهرخ بیهوده بود

فراموش‌شدگان بیهوده‌
كه نود و پنج درصد مردم جهان اند
تنها همان ۵ درصدند
آنها که می‌توانند و می‌دانند که باهوده‌اند!
تا اما گلدمن را سلب تابعیت کنند
مایاکوفسکی دیوانه‌ای باشد در کوچه‌ها
تا گاوهای اسپانیا به ایگلسیاس سقوط کنند
تا دالی از والت‌دیسنی لب بگیرد
و خروار خروار فعال حقوق بشر
با پرونده‌های باز تجاوز و توهین و تهدید
از زنان مثل اسبی مرده روی دوش کولبران حمایت کنند
و بکنند
رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي
وَيَسِّرْ لِي أَمْرِي
وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسَانِي
يَفْقَهُوا قَوْلِي

“پشت هرنشانه‌ آن خودانگیزنده، آن امر پنهان و مرموز
چندگانه‌ای حفر می‌کند
هر گزاره دشنه‌ای‌ایست که فرمان ایست می‌دهد
كه دریده شویم
که دریده شویم…“
ما بربرهای نامتمدن که هنوز بدبینانه به انسان امیدواریم
تا هستی‌مان را
کارمان را
زنان و مردان و کودکان‌مان را بگیرند و به شهر زیبای‌مان لبخند بزنند
تا لبخند بزنیم
تا يادمان نرود كه زنده ايم
كه همدست نيستيم
همسنگريم!

شاهین نجفی

مرداد ۱۸، ۱۳۹۵

از كداميك از دوستانم هستى؟

از ديوانگان به عشق و آن فراروها و جاه‌طلب‌هاى بيرحم در هم‌آغوشى‌هاى بى‌شرم؟
يا از آن فاحشگان بخشنده و سرفراز كه برهنگى غريزه را در كف اراده‌ى خويش رها مى‌كنند؟
از فاسدان مست و شاد و تيزهوش كه وجدان را مى‌شناسند و اخلاق را با عميق‌ترين احساسات انسانى در خويش گردن مى‌زنند؟
يا از دروغگويان زيبا و قدرتمند كه هنر، حقيقت فرّارشان است و از موجودات حقير و واقعى چيزى بزرگتر و شگفت‌آورتر مى‌سازند؟
از آنها كه با هر شعرشان نطفه‌اى سقط مى‌شود
با صداى‌شان كسى مى‌آيد
با صدايش كسانى
نه مثل آن موجود زشت كه با بمب
براى آزادى مى‌سرود!
از كدامينى؟
از ساتيرهاى شوخ و ممنوع‌الحيا يا از هركول‌هاى بزرگوار و محجوب ؟
از بزرگانى كه قامت كوچك‌شان زير غرور شريف و والاشان نحيف و خميده شده اما
به سلول‌ها تاريخ مى‌دهند؟
يا از آنان كه قدرت خويش را با ديگران تقسيم مى‌كنند؟ آن شجاع‌دل‌هاى تنها كه جمع مى‌آفرينند.
از آنها كه سادگى را ستايش مى‌كنند، پيچيدگى را مى‌فهمند، صراحت را دوست دارند و عاشق و وحشى و رها و وفادارند، نه همچون سگى دربند محبت شكنجه‌گرش كه گرگى مداوم در رهايى؟
يا از مهندسان روح، جراحان عينييت، متخصصان سوژه، شكاكان! آن خداناباوران مومن به عقل و غريزه! آنها كه مى‌فهمند "همه براى يكى و يكى براى همه" يعنى چه؟!
ش.ن.ل.ع

مرداد ۱۵، ۱۳۹۵

فو - آلبوم رادیکال شاهین نجفی

Fou (Album Radikal)
فو
‫‏آلبوم رادیکال شاهین نجفی
Fou (Album Radikal)
Lyrics: Shahin Najafi
Music: Majid kazemi
Cover Art: Ali Baghban
Video: Shahin Najafi
Camera: Till Vielrose
Performance: Diaco Artan & Solmaz Vakilpour
Special thanks to Till Schauder


iTunes
CD Baby
SoundCloud
Google Play
Amazon

فو

اونقدر قلبم قبره كه راز تو توش دفن
نفس حبس و ترس ممتد هست پس
تو تنهايياتو بزار رو دوش من
صداى تو لالايى ميشه تو گوش من
تو شاهد شب و تب و تاب منى
تو شب نارفيقى تو مهتاب منى
كدوم ليلی مثل تو مجنون بود
مجنون تويى ، تويى علت وجود
تو اون كوهى كه باد به تو تكيه كرد
با اسم تو تفسير شده واژه مرد
قد قامت صلاة اگه رو لبمه
به حرمت حضور تو بى واهمه


Lyrics:

FOU (Majnun) - Album Radikal
My heart is so grave that your secret is buried in it
The breath is held and the fear is constant so
You; place your loneliness on my shoulder
Your voice becomes lullaby in my ears
You are the witness of my night and my ardor
In the night of betrayal, you are my moonlight
Which Leyli was as possessed by madness/love (Majnun) as you?
You are the possessed by madness/love (Majnun); you are the reason for existence
You are that mountain that the wind leaned to
With your name the word “man” is interpreted
If Qad Qāmat Aṣ-Ṣalāh* is on my lips
For the honor of your presence, undaunted


*Qad Qāmat Aṣ-Ṣalāh: Prayer has started

خرداد ۳۱، ۱۳۹۵

جعفرعظيمزاده‬

Jafar Azimzadeh


‏جعفرعظيمزاده‬ دبير اتحاديه كارگران ايران بيش از ٥٠ روز است كه در اعتصاب غذاست. زمانى شاعر كارگران را در شب عروسى‌اش ربودند و به دار سپردند (سعيد سلطانپور ٣١ خرداد١٣٦٠) و حالا جان‌هاى آزاد را ذره ذره در بند مى‌خشكانند. اينها نمونه هاى زنده ترانه‌هاى من‌اند. ‫‏راديكال‬ يعنى بازگشت به ‫‏فرودستان‬
....
‏اين‬ دستا يه روز كار دستت ميده


رادیکال

Radikal - Shahin Najafi
رادیکال
اولین تراک از ‫‏آلبوم‬ ‫‏رادیکال‬
کلام و موسیقی: شاهین نجفی
تنظیم، ضبط و میکس: مجید کاظمی
کاور: مصطفی هروی
با سپاس فراوان از همراهی و محبت دوستان و همکاران عزیزم
مجید کاظمی،مصطفی هروی، فرجام سعیدی، علیرضا اسکندری، هاتف پیشداد، شهرام عظیمی، هومن عزیزی، سروش مهرانی، پیج شرگرافی، علی باغبان، بن تراوینسکی، میشائیل کرول، آوگوستو شالکه، لاوین، حامد، فروزان، راستین، امید انتظاری و لیلی بانو

Radikal

Arrangement, Record & Mixing: Majid kazemi
Cover Art: Mostafa Heravi


iTunes
CD Baby
SoundCloud
Google Play
Amazon

رادیکال

توده‌ها زیر کودتا/ کو که تا/ کوره‌ها/ گر بگیره از بغض ما
بابا قرار نیست نون بده/ اینجا هر زن واسه نون جون میده
من و خط بزن بنویس از نو همنوع هر روز ایده‌ی انقلاب و
از سرنگ بابا تا چادر مادر
از ریه ی خراب تجاوز به خواهر
از خون از خونه خون بازی قاضی راضی با چوبه‌ی دار
از پول از جونی که دوزار/ خرخره‌ها رو جوویدن تو بازار
کار من نیست به تو درمون دادن مسخره‌س به مرده خون دادن
خیلیا تو این راه جون دادن از زندگی بریدن و تاوون دادن
سینم سوخته مث سیستان رستم دردم نیگا کن به دستام
از خواب خشم من خون میچکه باس طوفان کنم این خاکسترو
دور نیس تاریخ بالا مینشونه طبقه‌ی حقه‌ی ما فرودستارو
کار… میشه مساوی با سهم مردم/ تا نون بچرخه تو سفره‌هامون
/غم نزنه سایه بازم رو سرمون/ کم نشه یکی یکی از جوونامون/
زن، زن باشه نه عروسک زنده / مرد، دیدی قاب بگیر حاشیه/
کافیه/ قافیه مرد / نافی اصل کلمه، انالباقی / اسم اعظم/ منم
تن پر باروت/ تهش توی تابوت
صدا …پر ندا…پر هُدی…پر خدا…پرپر


لا اله الا لا لا لا لا اله الا لا لا لا

حرفات چیه تنهایی؟ همه گُمن؟ / دشمن اصلی مردم، مردمن!؟
نه! مردم مُرده‌ی محرومیم / تاریخی همگی محکومیم
از ابتدای “شصت“ کشتن/ یک جزوه‌ی مجاهدین اعدام
تا تک تک سلولای اوین/ پیکارِ چپ و فدایی اعدام
خرداد همیشه خون داد/ شهرام و سعید و موسی اعدام
حزب توده هم اون لا ماها/ به تبر درختا رو لو میداد!
هر روز از ما یکی توی بنده/ نعرمون اسمش میشه خشونت!
فک کن متجاوز حمله کرده/ اشتباهه بکشیش توی خونت؟!
نه! بچه‌ی معدن آق دره رو شلاق بزنن توی ملاء عام
من خفه خون بگیرم و کام از کام؟!… زهی خیال خام!
نون خشک و سق می‌زنم تا خیسش کنم به خونم
نفرین کن منو اگه یک روز، جز از این عشق چیزی بخونم
من اشک مادر ستارم مصلوب لعین بردارم
توی چشم خرافیت من خارم من شاهین دولت احرارم
من خاک عبوس خاوران و ریختم توی چشمام، یادم نره
من از هیچ دیواری نپریدم/ جا امید به کلید، ساختم پنجره
حنجره میسوزه از درد/ من مغزم دستای کارگره
این دستا یه روز کار دستت میده...


Lyrics:

RADIKAL
The masses under coup d'état
Till the ovens get inflamed by our rage
Dad is not supposed to give out bread
Here every woman perishes for bread
Cross me out, write
Anew fellowman, every day the revolution’s ideas
From dad’s syringe
to mother’s veil
From rotten lungs
the rape of sister
From blood from house playing with blood
the judge satisfied with the gallows
From money, from life that’s worth pennies
the throats were chewed up in the market
It’s not my job to give you remedy
it’s ridiculous giving blood to the dead
Many perished in this path
they gave up life and paid for it
My chest is burnt like Sistan
Rostam, I am pain, look at my hands
It drips blood from the dream of my rage
I should turn this ash into storm
History is not far away; it will raise it high
the righteous lower class of ours
Work, will be equal to people’s share
So that bread circulates on our table
So that grief doesn’t shadow again over our head
So that our youth numbers don’t go down one by one
So that woman would be woman not a live doll
If you see a man, frame it
Margin is enough, rhyme is dead
Negater of the origin of the word; I am the immortal
The grand name
It’s me, body full of gunpowder
It’s ending inside the coffin
Voice to flutter
Neda to flutter
Hoda to flutter
God to perish
There Is No God But Nothing
There Is No God But Nothing
What’s your word? Are you lonely? Is everyone lost?
The main enemy of the people, is the people?!
No, we are the dead deprived people
Historically we are all convicted
From the early 80’s they killed
A booklet of Mojahedin, execution
To every single Evin’s cell
Peykar, lefty, Fedai, execution
Khordad (June) always gave out blood
Shahram, Saeid & Mousa, execution
The Tudeh party as well in the midst
Was informing on the trees to the axe
Everyday one of us is in the lockup
Our roar is named as violence
Imagine the aggressor has attacked
is it wrong to kill him in your house?
No, the Aq-Dareh mine’s kid
would get flogged in public
should I choke on blood and shut my mouth?
Hurray! wishful thinking
I suck on the dry bread
so to make it wet with my blood
Curse me if one day
I sing other than this love
I am the tear of Sattar’s mother
I’m the cursed crucified on the gallows
In your superstitious eyes, I’m a thorn
I am Shahin of the freemen
I poured the sullen sand of Khavaran
into my eyes so that I don’t forget
I haven’t jumped over any wall
instead of hoping for the key, I built window
The larynx is burning from pain
My brain is the labourer’s hands
These hands one day will make you pay

خرداد ۱۹، ۱۳۹۵

صدای بیصدایان ـ شاهین نجفی

دیروز آرش صادقی را برای ۱۹ سال حبس ربودند. یکشنبه گذشته مهدی و حسین رجبیان به زندان رفتند. بهنام موسیوند، زینب جلالیان، سعید شیرزاد، محمدصدیق کبودوند، امیر امیرقلی، افشین سهراب‌زاده و گلرخ ایرایی و بسیارانی دیگر یا در بند و یا در انتظار حبسند! ما را با خبرهای کذایی منحرف می‌کنند. هیچ فریادرسی نداریم جز فریادمان. من این شعر را برای تنهایی عزیزترین‌ جان‌های آزاده نوشته‌ام و پیشاپیش تقدیم می‌کنم به آنان که سرخم نکرده‌اند و از باقی دوستان دیروز و امروزم می‌خواهم، حواشی را کنار بگذاریم و یکبار همه با هم در اتحاد، صدای ضجه‌های کارگران زیر شلاق و هنرمندان و فعالان سیاسی و اجتماعی در بند باشیم و به هرشکلی با شعر، ترانه و هرچه که به ذهن و توان‌مان می‌رسد، اجازه ندهیم تا این عزیزان در زندان فراموش و شکسته شوند. من در این حرکت از هومن عزیزی و مریم هوله دعوت می‌کنم که این راه را ادامه دهند و رفقای دیگر را نیز دعوت به این کار کنند.


صدای بیصدایان ـ شاهین نجفی
نوزده سال حبس بی‌پایان؛ بی‌خداحافظی برادر جان؟
!گل همسنگرت چه خواهد شد؟ پرپرش می‌کنند در زندان!
همه در خواب خر چه بی‌گوشند؛ چشم‌ها محو تكه اي از نان
حبس و حصر و شکنجه و شلاق... نکند برکت است از رمضان؟
دست‌های بریده‌ی ما را پس چرا هیچکس نمی‌بیند
آنقدر عادی شده همه چیز؛ نيم دیوانه‌، نيمه اي نادان
پشت هر سایه حجمی از وحشت غرق در عمق این لجنزاریم
همه همدست جرم هم هستیم؛ چه گناهی؟ همه طلبکاریم!
آب و نانی دهانمان را خورد، گرگ با خنده بره‌ها را برد
مانشستیم و ورد می‌خواندیم: قل اعوذ برب از انسان
به کدامین خدای سجده کنم؟ به خدای رحیم یا رحمان
به خداوند قاصر و غاصب؟ یا خداوند خالق زندان؟
نه! خدا یک بهانه‌ی دور است؛ “نیست“ از اتهام معذور است
" هست"یعنی من و تو و ماییم؛ ما كه حال و گذشته، فرداییم
معنی فهم و هستی و عقليم ، خالقان خدا و رویاییم
سوژه و فاعل تکامل جان، سیر تکوین فهم و احساسیم
منطق و عقل خلق ما هستیم، همچنان هم به عشق حساسیم
اسم شب توی چشم خسته‌ی ما، ناشی از اراده‌ی من و توست
ما خداییم پس قبول كن اين چشم‌ها را دوباره بايد شست
در جهانی که ابتذال صدا، هنر ناب چرک لمپن‌هاست
ملتی نشئه پای تلویزیون شاد از لودگی شومن‌هاست
تو صدای بلند فردایی، تو تجسم برای رویایی
تو شجاعی که زنده در میدان حق خود را به نعره می‌خواهی
من تو را شعر می‌کنم شاید دفتر درس بچه‌ها بشوی



خرداد ۱۳، ۱۳۹۵

ما راهيو رفتيم كه توش برگشتى نى

Shahin Najafi


اى كاش أشياء زبان داشتند و فرياد مى‌زدند تمامى رنج‌ها و لذت‌هاى‌مان را . بسيارى آمدند و رفتند و ما بر سر عهدمان با خويش مانديم و همچنان مى‌تازيم. فرداروز به فرزندانت بگو كه در پاسخ به هنر و كلام و فرياد، چه بر ما رفت. تاريخ كم حافظه است!
ما راهيو رفتيم كه توش برگشتى نى/ پش سرت خون ريخته چه برگشتنى؟!

اردیبهشت ۰۳، ۱۳۹۵

امید کوکبی و امیر امیرقلی

Omid Kokabee - Amir Amirgholi


اميد كوكبى تنها نيست! دانشمند جوان مملكت زير تيغ حبس، روى تخت بيمارستان... جرمش عدم شراكت و همكارى علمى با نظام! سلام اميد را حتما به پروفسور سميعى برسانيد!

اميراميرقلى اما به شدت تنهاست! محكوم به ٢١ سال حبس به جرم توهين به رهبرى، شركت در تجمع اعتراضى كشته شدن كارگر دستفروش در مترو تهران، برگزارى تجمع براى كوبانى. او را نمى‌شناسى؟ چون رسانه‌هاى مسلط، او را از خبرهايشان حذف كرده‌اند. حالا در اعتصاب خشك است. ظاهرا كارى از دست من و شما برنمى‌آيد جز اينكه فرياد گرسنگى مغرورش باشيم.


فروردین ۱۹، ۱۳۹۵

بازخوانی اثری از استاد احمد عاشورپور

Ahmad Ashourpour


جمعه کاری جدید را منتشر می‌کنم که بازخوانی اثری به زبان گیلکی از استاد احمد عاشورپور ‌ست. من با اکراه دست به بازخوانی می‌زنم چراکه حتم دارم زیبایی کار اصلی، جهانی دیگر است و حالی دیگردارد. اما دو هدف اصلی را در بازخوانی این دست از کارها دنبال می‌کنم. ابتدا معرفی بیشتر زبان گیلکی به دیگر اهالی ایران. در شعر و ترانه گیلکی شاخصه‌هایی به شدت شاعرانه وجود دارد که ذهن سبز شمالی‌ها بدون واسطه‌ها آنها را می‌فهمد و برای کسانی که گیلکی نمی‌فهمند خوش‌اوا و ملودیک است. ونیز پرداختن به موسیقی فولک اما در فرمی که گوش مخاطب جوان به آن حساسیت بیشتری دارد. موسیقی این اثر را هنرمند عزیز “فرجام“ ساخته است و پیشاپیش از زحمتش سپاسگزارم.
طبیعتا این کار را به یاد و خاطره صاحب اصلی‌اش احمد عاشورپور
و سپس به صاحب نامش “لیلی‌“ تقدیم می کنم
شاهین نجفی


فروردین ۱۶، ۱۳۹۵

حسین رونقی ملکی

Hossein Ronaghi Maleki


او را مى‌كُشند!
او را كه مغرور، خون زخم‌هاى پانزده‌سال حكم حبس‌ را بر چهره مى‌مالد، تا پيش جلاد، رنگ‌پريده نباشد. آه از تو حسين جوان ما كه مظلوم نيستى و ظالمانه تو را مى‌خشكانند!


فروردین ۰۵، ۱۳۹۵

میرزا

تقدیم به استاد ناصر مسعودی برای زادروز ایشان.
بزرگمرد موسیقی ما هشتادسال سن دارد. بیش از ۵۰۰ کار هنری در کارنامه هنری خود دارد. بلبل گیلان است استاد ناصر مسعودی. وقتی از او می‌پرسند چرا پس از انقلاب و مدت‌ها ممنوع‌الکار بودن، کم کار می‌کنی؟ می‌گوید: «در اين سال‌ها من مدتي كسالت داشتم و خودم هم علاقه‌ي چنداني به فعاليت در اين خصوص نداشتم؛ به‌هرحال براي اجراي هر برنامه‌اي، مميزي‌هايي وجود دارد و من ديگر در جايگاهي نيستم تا بتوانم براي اجراي يك برنامه، اين اما و اگرها را از سر بگذرانم.»
امروز روز تولد این بزرگمرد گیلان است. من برای تبریک به ایشان جسارت کردم و بدون ساز و به صورت خانگی و خودمانی، کاری به یادماندنی از استاد را کوتاه بازخوانی کردم. ابتدا مرا ببخشند و از ناکجای جهان برای‌شان سلامتی و طول عمر با عزت آرزومندم.
شاهین نجفی لعنت ا…

پ.ن: پرداختن به پرونده میرزا و یارانش در جنبش جنگل، همچون بسیاری از شخصیت‌ها و جریان‌های عرصه‌ی سیاسی در تاریخ جهان و ایران، همراه با افراط و تفریط بوده است. از دید امروزی ما میرزاکوچک‌خان دچار اشتباهات استراتژیکی و تاکتیکی هم در تئوری و هم در عمل سیاسی بود. بررسی بدون حب و بغض اتفاقات سیاسی آن دوره از تاریخ دردناک ایران که از یکسو در آستانه‌ی شکل‌گیری یک نظام دولت/ملت اقتدارگرا بود و از سویی دیگر با تجاوز استعمارگران انگلیس و روس و کارچاق‌کنی پادوهای سیاسی و همراهی عناصرسرسپرده‌ی داخلی به استعمار روبرو بود، لازم و مفید می‌باشد.




چقدر برای مردم در جنگل می خوابی، خسته نشدی
جان جانانم، با توام ای میرزا کوچک خان
خدا می داند که من نمی توانم از ترس دشمن بخوابم
دل نگرانم، با توام ای میرزا کوچک خان
چرا زودتر نمی آیی، تندتر نمی آیی، تنها گذاشتی
گیلان ویران را، با توام ای میرزا کوچک خان
بیا ای روح روان، قربان ریشت
به قربان چشمان آبی تو شوم
چشمانت را روی هم نگذار ای میرزا کوچک خان

اسفند ۲۰، ۱۳۹۴

گفتار چهاردهم - حرامزاده‌های مقدس

ناشناس عزيز
رهبر تو با غرب نمايش نرمش قهرمانانه بازى مى‌كند!
دولت‌مردان تو رفيق فاب آمريكاى تا ديروز جنايتكارند!
فرماندهان سپاهى تو نبض اقتصادى كشور را در دست دارند!
حساب‌هاى بانكى همدستان بازارى نظام اسلامى تو از دلار و يورو و پوند پر است!
ببوها و بوبوها و ريچ‌كيدزها و پسرحاجى‌هاى متصل به نظام و رفقاى باغ و حمام تو در لندن و نيويورك، بورس تحصيلى مى‌گيرند و پشت عناوين حقوق‌بشرى و ژورناليست و تحليلگر، پادوى سياسى نظام مى‌شوند!
هنربندان مبتذل تو، يك ماه در سال زنجيرزن و سينه‌زن و نذرى‌بده‌اند و از ثواب خود سلفى مى‌گيرند و از جلو با مردم مغازله مى‌كنند و از پشت با حكومت معامله!
پس
حرامزاده‌ها، حرم‌زاده‌هاى حرام‌خورند!
وطن‌فروش‌ها، دزدان و چپاولگران همدست كلان‌شركت‌هاى غربى‌اند!
نجس، رهبر توست كه دستانش به خون سعيد و فرزاد و ستار آلوده است!
خائن، رسانه و مدير و روزنامه‌نگارى‌ست كه براى تبليغ دروغ و وارونه‌كردن واقعيت از دولت‌ها پول مى‌گيرد!
ما دهان‌مان مسلح است، باش تا صبر فرزندان فقر به سر رسد!
ش.ن.ل.ع


اسفند ۱۸، ۱۳۹۴

روز بین المللی زنان

International Women's Day


روز زن را بهانه‌اى كنيد براى سال جديد بدون فحاشى و توهين جنسى به خواهر و مادر و عمه و خاله و كلهم اجمعين يكديگر

ماهى‌شدن پيش اين كوسه‌ها
اينگونه


اسفند ۱۳، ۱۳۹۴

شرنامه شماره یکم منتشر شد


شماره یکم ‫شرنامه‬ منتشر شد. بهترین کمک دوستان به شرنامه به اشتراک گذاشتن آن است. فدا



رضا شهابی

Reza Shahabi


سعی می‌کنم توضیح زیادی ندهم... اگر اشک می‌ریزم، اشک شادی‌ست. اشکی برای مقاومت وشرافت است! آقا رضای شهابی بعد از ۶ سال از زندان به مرخصى پزشكي آمده تا استراحت كنه! جرمش دفاع از کارگران و کارکنان شرکت اتوبوسرانی و تشکیل سندیکا و... بود. در طول حبسش، همسرش ترشی می‌فروخت و حالا که آقا رضا بیرون آمده نمی‌گذارند که به کارش بازگردد و می‌خواهد با همسرش دوتایی ترشیجات را بفروشند. بانو و آقارضا دم شما گرم باور کنید تنها نیستید باور کنید بسیاری می‌بینند و می‌دانند.
دوستانی که نیاز به ترشیجات و عرقیجات داشته باشند، تا روز جمعه می توانند به آدرس زیر مراجعه کنند: خیابان وصال، نرسیده به انقلاب، کوچه نایبی، پلاک 23، ایوان خانه ماهان از 12 تا 14 اسفند و از ساعت 10 صبح تا 8 شب.
برای خرید های بعد از روز جمعه و همچنین کسب اطلاعات بیشتر، لطفا به کانال تلگرام telegram.me/shahabirobab رضا شهابی در لینک زیر مراجعه فرمائید: جهت استحضار، اقلام سفارش داده شده، توسط پیک موتوری یا خود رضا شهابی در محل تحویل خریداران داده خواهد شد.
زنده باد مقاومت کارگران و زحمتکشان.

telegram.me/shahabirobab کانال تلگرام رضا شهابی


اسفند ۱۱، ۱۳۹۴

اسفند ۰۹، ۱۳۹۴

حکم قطعی دادگاه تجدید نظر برای سه هنرمند - مهدی رجبیان حسین رجبیان و یوسف عمادی

Mehdi Rajabian, Hossein Rajabian, Yousef Emadi


شعبه ۵۴ دادگاه انقلاب استان تهران جواب تجدید نظر خود را نسبت به خواسته مهدی رجبیان موزیسین و بنیانگذار سایت برگ موزیک و حسین رجبیان فیلمساز و یوسف عمادی موزیسین اعلام نمود. طی حکمی برای هر یک از این هنرمندان ٣ سال زندان تعزیری و ٣ سال زندان تعلیقی و جریمه نقدی بیست میلیون تومانی صادر شدـ این سه تن پیش از این در دادگاه بدوی در شعبه ٢٨ دادگاه انقلاب به اتهام توهین به مقدسات و تبلیغ علیه نظام هر کدام به شش سال زندان و جریمه نقدی محکوم شده بودندـ حکم صادره قطعی بوده و پرونده آنها برای گذراندن دوره زندان و اجرای حکم به دایره اجرای احکام انتقال داده شد.

Amnesty International


اسفند ۰۵، ۱۳۹۴

احکام سنگین صادره برای چهار فعال مدنی



متاسفانه مطلع شدم كه آرش صادقى، گلرخ ايرايى، بهنام موسيوند و نيز نويد كامران در مجموع به ٢٩ سال حبس محكوم شدند. اجازه ندهيد كه اينچنين ستم‌هايى در ميان غوغاى بيهوده همدستان خفه شوند.
شاهین نجفی

خبرگزاری هرانا

بهمن ۱۲، ۱۳۹۴

گفتار دوازدهم - باکور

باکور ( کردستان ترکیه)، بوی خرید و فروش و تفریح نمی‌دهد
خورشیدش در محاصره است و خاکش بی‌رحمانه با خون فرزندانش رفیق
اینها با مرگ سلفی می‌گیرند!
فاشیسم دولتی ترکیه با یک ارتش درنده به جان‌شان افتاده و هر روز می‌کشد! زمانی صدای کوبانی جهانی شد و حالا در میان تجارت شیرین ترکیه و غرب، باکور بی‌صدا می‌میرد. من فقط یک نفرم و این کمترین سهم من به تاریخ است. سهم خودت را ادا کن رفیق من!
مقاومت زندگی‌ست. قدم اول این است که اطلاع رسانی کنیم.


بهمن ۰۲، ۱۳۹۴

در راستای روشنگری تلاش می‌کنم - گفتگوی شاهین نجفی با ايران واير

Shahin Najafi - Iran Wire

بیست‌ونهم و سی‌ویکم ژانویه سال ۲۰۱۶ «شاهین نجفی»، در کلن و هایدلبرگ پرفورمنس «سپیده دم» را به روی صحنه می‌برد. در این اجرا آقای نجفی، سوره‌ «فجر» از قرآن را به همراه موسیقی و رقص در مقام صبا اجرا خواهد کرد. در این پرفورمنس، آگوستو سزار، میشائیل کرول، ناتان بونتریگر، اوآنا ماریا استویسا شاهین نجفی را همراهی می‌کنند و لیزا کی‌رش رقصندگی این پرفورمنس را برعهده دارد. ایران‌وایر با این خواننده سی‌وپنج ساله متولد بندرانزلی به این بهانه گفت‌وگویی داشته است.
در راستای روشنگری تلاش میکنم
گفت و گو با شاهین نجفی
محمد تنگستانی
ايران واير
لینک دانلود فایل پی دی اف

دی ۲۸، ۱۳۹۴

گزارش تلویزیون برابری از کنسرت هانوفر و گفتگوئی با شاهین نجفی

گزارش تلویزیون برابری از کنسرت شاهین نجفی به دعوت مراکز فرهنگی کارگاه و فاوست در هانوفر، شنبه ۱۶ ژانویه و گفتگوئی با شاهین نجفی قبل از اجرای کنسرت.


دی ۲۵، ۱۳۹۴

يک گل سرخ - خالکوبی

Shahin Najafi Tattoo


پندارى امشب
از قديسانم من
ماه را به دستم دادند
و من دگربار به آسمانش نهادم
و خدا اجرم داد
يک گل سرخ
با طيفى از نور - لوركا

طرح و اجرا
علی باغبان