خطاب به تواب
البته اين جاى خوشحالى ست كه يك جوان كارورز هنر از گذشته ى ضد زن و ضداقليت هاى جنسى خويش برائت بجويد و نادم و پشيمان دچار فهمى هرچند نارس و خام از مباحثى اينچنينى شود. اما مشكل از آنجايى آغاز مى شود كه "جوان خام" ما گرم نكرده مى خواهد روى تشك، پشتك و وارو بزند و گمان كند عرصه تئورى و جدل گفتار و ديالكتيك هم، رپ خيابانى و ديس و گيس كشى تينيجرهاى تازه به دوران رسيده است. كه هنوز عرقش از راه نه چندان سخت تهران-لندن خشك نشده، بوى عرق سگى دهانش با شراب و شامپاين انگليسى عوض نشده، بخواهد انگشت در سوراخى بكند كه يقينا گزنده است و بايد پادزهر سيلى خوردن در بحث را پيش از اينها خورده باشد، كه نخورده است و بحث و نقد و نظر، زنگ خانه ى همسايه نيست كه بزنى و فرار كنى و لاى تويتر و فيسبوك گم بشوى. مشكل بزرگ كسانى اينچنينى اين است كه دچار شهرتى زودرس در عنفوان جوانى شدند و ناگزيرا غرق در بازى ها و سرگرمى هاى آن و متعاقبا نه وقتى براى خواندن و پربار شدن داشتند و نه مكان و دوستانى براى پروار شدن و نه عرصه اى براى انديشيدن. منتى نيست اگر من بخش وسيعى از انرژى و قدرت خود را صرفا صرف حقوق زنان و حقوق اقليت هاى جنسى كرده ام و پرونده و كارنامه ى كارهايم آنقدر روشن و واضح است كه حتى نيازى در واگويه كردن نمى بينم. اما اگر كسى ناتوانى فهم خود را به گردن اثرى از من بياندازد و كار مرا با خطكش كوتاه خود بسنجد و حساس نبودن شاخك هاى هنرى خود را پشت ديوارهاى فسيلى ذهن خويش، به گردن شعر ما بياويزد و بخواهد از آب گل آلود لجن صيد كند و در بركه ى حقير خويش دچار "خود نهنگ پندارى" شود را مى توانم به راحتى با چند خط به خود بياورم و يادآورى كنم كه اى عزيز، برادر، سرباز سابق وطن -كه بعيد مى دانم با تيرو كمان لاستيكى هم تيرى در كرده باشى!- نقد كردن با عربده كشيدن و درى ورى گفتن هاى لمپن مآبانه و چاله ميدانى توفير دارد: مگسى كجا تواند كه درافكند عقابى ... ما در هر صورت از بازگشت خطاكاران به شعور انسانى و قرار گرفتن حتى ظاهرى آنها در جبهه مدافعان حقوق زنان و اقليت هاى جنسى استقبال مى كنيم.ه