او بيشتر و بهتر از ديگران 'ريچى' را مى شناسد. ريچى همان دوست سياه و بزرگ دو سالهام بود كه در شعر يغما هم نگاهِ پر از شباش آمده است. از وقتى كه چند ماهش بود به جمع ما آمد و معجونى از مالينوسِ بلژيكى و ويشلاى مجارىست. به شكلى غريزى به گردن حمله مى كند و روياى من گاهى پس از ديدن تصاوير سگكشىهاى ايران، گردنهاى دريده شده و دندانهاى خونين اين مادهسگ زيباست. اما بر حقوق بگيرهاى شهردارى هم شايد حرجى نيست، آنها طبق مرام آن حيوان منحرف (انسان) رفتار مىكنند.