مادرى كه نوزادش را كول گرفته، روى خون حيوان سربريده شده خم مىشود و انگشتش را نيم وجب در خون حيوان فرو مىكند و به پيشانى كودك مىمالد ! همين خانم پنج صبح، در صف اول تئاتر اعدام مىايستد و همان كودك فرداروز يا بالاى دارست، يا صندلىكِش و جلاد صحنهى اعدام . اينها ندارها هستند. نه آموزش ديدهاند و نه آگاهى دارند. بندگان! آنها كه سعادت خود را در آسمان مىجويند. خون حيوان قرار است سياهى هستىشان را پاك كند و گوشتش شكمشان را سير! اما آنها كه دارند، مثل هميشه شيك و مجلسى مىكشند! اينها نذرىبدههاى طبقهى بالااند. همانها كه در اعياد اسلامى با نذرى و صدقه و خيريه، گناه يك سال چاپيدن حاجى آقاى خانه را پاك مىكنند. پسران و دخترانشان هم همان ريچكيدزهاى سلفىبگير، همان نوكيسههاى چيپ، همان تجسم ابتذال مطلق اجتماعىاند. سينهعملىها، پورشهسواران پوچ، سيكسپكهاى برنزه از رنج مردم. يا همان خوشسبيلها، رنگىها، شادها و همدستهايى كه جامعهى غرق شده در فقر و فلاكت را به خنده تشويق مىكند. بايد با تمام وجود و بيرحمانه نه فقط اينها، كه أساطيرشان را به سخره گرفت. بايد اين بربريت مدرن، اين وحشىگرى سازماندهى شده را نشانه رفت، سنتى را كه نه شعور تاريخى دارد و نه كمكى به هستى و وجود آدمى مىكند. چه فرق مىكند كه عضوى از گلهاى انسانى و يا از گوسفندان باشى؟ با همين منطق(قربانى كردن در راه خدا و رهبر و حزب و گروه) مىتوان هزاران نوجوان آموزش نديده رادر جنگ روى مين فرستاد و قربانى كرد. با همين منطق مىتوان جهادى و انتحارى ساخت و به همين شكل فاشيسم متبلور مىشود.حمله به كشيش و خاخام و آخوند راه به جايى نمىبرد وقتى ابزار بازى آنها همچنان تقديس مىشود. اگرچه سير عقلانى شدن جامعه ايران نامحسوس و آرام و جديد است، اما نمىتوان آنرا انكار كرد. نبايد دلسرد شد. نگاه كنيد امروز قمهزدن ديگر مانند ٣٠ سال پيش در جامعه عادى نيست. امروز محرم به يك جشن توخالى و عارى از ارزشهاى انقلابى تبديل شده است. مداحها براى جلب توجه جوانان دست به دامن مبتذلترين بخشهاى موسيقى پاپ شدهاند و كم مانده باباكرم بخوانند! اينها يعنى جريان عقلانى شدن انسان ايرانى در حال پيشروىست، هرچند آرام، هرچند سخت! از هرجا شروع كنيم مفيد است. با جشن قربانىكردن حيوانات، با اين وحشيگرى اجتماعى مقابله كنيد. اجازه ندهيد كه فرهنگ خون و خشم و بربريت به فرزندانمان و به نسلهاى بعدى منتقل شود.