SHAHIN NAJAFI OFFICIAL BLOG

مهر ۰۸، ۱۳۹۳

اشتراک از طریق ایمیل جهت دریافت آخرین انتشارات وبلاگ رسمی شاهین نجفی

رفقا سلام. این هم وبلاگ متصل به وبسایت رسمی که با درج ایمیل تون در کادر سمت راست مطالب در هنگام به روز شدن براتون فرستاده میشه. صمیمانه ممنونم از حامد خان عزیز که رفیق و یار ما هستن و یه تشکر هم از تمام رفقایی که در فیسبوک و اینستاگرام و جاهای دیگه مطالب رو بازنشر می کنند. من عموم کارها رو دنبال می کنم و به فکر و عمل و توان تون ایمان دارم. خاکیم. فدا. ش.ن

blog.shahinnajafimusic.com

نکته: پس از ثبت آدرس ایمیل خود در وبلاگ لینکی برای شما ایمیل میشود که لازم هست جهت فعال کردن اشتراک خود بر روی آن کلیک کنید

لینک اشتراک

Subscribe To the Official Blog of Shahin Najafi and Receive the Latest Publications by Email

مهر ۰۷، ۱۳۹۳

ریحانه جباری و اشرف نظری

She said dear mom the authorities whoever they were, they lied to you poor woman. Now they handcuffed me and a car is waiting at the door to take me for my sentence to be executed. The reason I am calling you is that the officer with me could not endure taking me away without saying goodbye to you. Dear mom goodbye. They are taking me to the Rajai-Shahr prison. Tomorrow early morning all the pains will be over for me.

Two women prisoners on death row, Reyhaneh Jabbari and Ashraf Nazari taken to Rajai-Shahr prison for execution.
https://hra-news.org/fa/execution/b-109

گفت مامان جان مراجع قانونی، هر کس که بوده دروغ گفته به تو زن بی‌پناه. الان به من دستبند زدند و ماشینی دم در منتظره تا منو ببرن برای اجرای حکم. اینکه می‌بینی بهت زنگ زدم به خاطر اینه که مامور همراهم دلش نیومد بدون خداحافظی از تو منو ببره. مامان جان خداحافظ. منو دارن می‌برن زندان رجایی شهر. فردا صبح زود همه دردا برای من تموم می‌شه

مهر ۰۳، ۱۳۹۳

محسن امیر اصلانی


The first point is that Mr. Mohsen Amir Aslani was executed yesterday for the crime of insulting Jonah (the Israelite prophet). I hail and congratulate this incident to the religious community and also to the religious intellectuals who are advocates of their own rights in every part of the world! The deviated point is that they asked Hassan in New York: Last year at the dinner you said that if we come to Iran you would not bother us; but they arrested a few people!!! Hassan answered: Come for dinner this year too! Group cleansing of the audience …

اول اینکه اقای محسن امیر اصلانی دیروز به جرم توهین به یونس (پیامبر بنی اسرائیل) اعدام شد.این واقعه را به جامعه دینی و نیز روشنفکران دینی مدافع حقوق خود در اقصی نقاط جهان تبریک و تهنیت عرض می نماییم! ه

نکته انحرافی اینکه از حسن در نیویورک پرسیدند: پارسال سر شام گفتی بیایم ایران کاریمون نداری، ولی چند نفرو گرفتن!!! حسن پاسخ داد: امسال هم شام بیاین! استبراء جمعی حضار ... ه

مهر ۰۱، ۱۳۹۳

شاعر تمام شده



The year 2010, I don't remember which month it was. It was decided that I would sing the work in the studio as a test and just to see how it would sound. It was me and Babak and Saeid … I sang with a guitar that didn’t belong to me and from a certain point I didn’t understand what happened … Mehdi’s words targeted my bones and all the eyes in my life just like when a person dies passed in front of me. I was crying and my mother was standing solidly and packing my small suitcase. Once again behind the bus’s rainy window I looked at them waving at me, meaning that it’s all over … go go … I saw my tears were falling on the guitar and the poem. Where was I in the poem? ‘to the cries in the middle of poems from Saadi / to your tea drinking beside the next person’ …. The guys signaled; should we cut? I shook my head and continued … 'I will return again to my damn hometown' ...
Design: Navid Hosseyni

ماه چندم سال ۸۹ بود یادم نیست. قرار شد کار را برای تست در استودیو بخوانم و فقط ببینیم چطور صدا می دهد. من بودم و بابک و سعید … با گیتاری که از آن من نبود خواندم و از یک جایی دیگر نفهمیدم چه شد…کلام مهدی استخوانم را نشانه گرفت و تمام چشم های زندگی ام مانند زمانی که آدم میمیرد از مقابلم گذشت. من گریه می کردم و مادرم محکم ایستاده بود و ساک کوچکم را می بست. باز پشت شیشه ی باران زده اتوبوس به آنها نگاه کردم که برایم دست تکان می دادند که یعنی تمام شد…برو برو…دیدم اشک هایم روی گیتار و شعر می ریزد.کجای شعر بودم؟ به گریه در وسط شعرهایی از سعدی/به چای خوردن تو پیش آدم بعدی…بچه ها اشاره کردند قطع کنیم؟ سر تکان دادم و ادامه دادم…دوباره برمی گردم به شهر لعنتی ام… شاعر تمام شده


The Finished Poet - Shaere Tamam Shodeh
SoundCloud

YouTube

شهریور ۳۱، ۱۳۹۳

فستیوال بین‌المللی ادبیات برلین

Shahin Najafi reading part of his book
Wenn Gott Schläft (When God is Asleep) - Anna I
International Literature Festival Berlin 2014

قسمتی از خوانش کتاب "وقتی خدا خوابه"(بخش آنا۱) در فستیوال بین‌المللی ادبیات برلین
متن کامل آنا۱ در سال ۲۰۱۱ به صورت وبلاگ منتشر شده بود. این خوانش تنها بخشی از متن اصلی آنا۱ در کتاب وقتی خدا خوابه می باشد. متن کامل: ه

آنا۱

آنا بیداری؟ نیمه شب است و من هنوز بیدارم.یادت می آید از وقتی پانزده سالم بود درباره ی خودم و کارهایی که کرده ام و آنچه در مغزم می گذشت، برایت می نوشتم. نه کسی بود که بخواند و نه قرار بود که کسی بخواند. چند ماه دیگر سی سالگی ام می شکند و شکسته تر می شوم. چند سال بعد تر، این نوشته نیز چون دیگر نوشته هایم در میان انبوهیِ کلمات، در نِت گم می شود و این خودش امیدوارکننده است. شبیه زمانی که کنار ساحل، چیز می نوشتیم و موج می زد و نوشته ها می رفت.ما نیز می رویم. حالا با ترس می نویسم. حالا باید خودم را کنترل کنم. حالا یاد گرفته ام که درباره ی هرچیز، هرطور که فکر می کنم حرف نزنم.وقتی آقای تاریخ نگار را می بینم و می خواهم بالا بیاورم چیزی نگویم و داد نزنم که آی ملت به همان تاریخی که بر ما گذشته است سوگند، بدبختی ما نه فقط از اکثریت نادان، که از اقلیتی خائن است. باز هم پرت شدم، می بینی. به یک جایی می رسی که به دیوار هم شک می کنی. می خواهی مدام فرار کنی از چیزی به چیزی. دیگران را قضاوت می کنی و در نهایت قضاوت می شوی و باید بنشینی و با چشم های خیس بخندی. اینگونه تبدیل به یک چهره می شوی. آنقدر چهره که حتی از آینه هم می گریزی. تو هستی برای دیده شدن. برای دیگران. برای آنچه دیگران می خواهند و می پسندند. تو مسخ می شوی. استحاله می شوی و پیش از آنکه فکر کنی باید بر جنازه ات زار بزنی. بعد یاد امیر جوادی فر می افتی. رشتی براری که رفت و چه ساده رفت و اینگونه می بینی که چه ساده است مردن. چه فرق می کند خون ات روی زمین بریزد یا شبیه مهدی موسوی و فاطمه اختصاری و یغما گلرویی حلقوم ات از شعرهایی خونی لبریز شود و صدایت را ببرند وپشت دیواری از ادم هایی که من می دانم چقدر زیادند، دنبال آدم بگردی و دست از پا دراز تر به غار شعرت پناه ببری. من می دانم. چند روز پیش تولد حسین رونقی بود. کجاست؟ می دانی؟ می شناسی اش؟ بیست و چند سال دارد. خوره ی کامپیوتر و نت بود. آن زمانی که "ما مرد نیستیم" را پخش می کردیم. با خودم می گفتم این پسر بیست و چند ساله خواب و خوراک ندارد؟ انگار شب تا صبح بیدار بود.تو آن موقع کارهای مرا گوش می کردی و نمی دانستی که غولی بیست و چند ساله با فیلترینگ یک حکومت می جنگد تا آهنگی، ترانه ای، خبری .... داغی و دردی به دستت برسد. حالا در کجای کدام بند است؟ کدام یک از کلیه هایش از کار افتاده؟ قلب اش هنوز منظم می زند؟ زیر فحش و کتک های مردان بی قلب جانی برایش مانده است هنوز؟ مرا ببخش بابک. این همان بابک خرمیدن است ها.یادت نرود. تو بگو چکار کنم که خفه شوم و خناق بگیرم و چشم روی دردهای سرزمینم ببندم و از یاد ببرم از کجا آمده ام و برای چه آمده ام و چه باید بکنم. مرا ببخش که زنده ام. اینگونه خودم را آرام میکنم. بعد چرت است که بپرسی چرا حالت خوب نیست. اگر جز این بود باید می پرسیدی.اینگونه است که گاهی وقتی خوشحالم، تعجب می کنم. گاهی شرم می کنم. کسی می آید کنارت-چه فرق می کند که در خیابان یا در مجلسی- با شما عکس بگیرم؟. با این جانور ناقص الخلقه ای که از دهان اش آتش و چرک به هوا تف می شود. جانوری که خدای را بندگی نکرد و زمانی را بشارت می دهد که دیگر چیزی برای ازدست دادن ندارد جز نفسی که بیخود و بی جهت در رفت و آمد است. "خوب همین حرف ها را می زنی که انگ می زنن که ترویج خودکشی می کنید. شیطان پرستید و..." ترویج خودکشی نمی کنم اما تشویق به زندگی را هم نمی توانی از من بخواهی. شیطان بدبخت قصه ها هم که در کتاب، بدبخت و فلک زده بود ویک تبعیدی همچون من. یک یاغی وسرکش که ترک سجده کرد و جرم اش آگاه کردن بود. چنین موجودی در قصه ها بیشتر قابل ترحم است تا پرستیدن. آنها هم می دانند که جامعه خرافه زده را چه باک، ترس از شیطان یا خدا. کافی ست لولویی را پشت درب خانه در انتظار بنشانی. و من لوس می کنم این داستان را. بگند می کشم همه چیز را.چه فرق می کند خدا یا شیطان. تمام آنچه از 666 می دانیم قصه ی راهبان پنهان در صومعه ها ست. دو راه داری یا باید تا ابد از اینان و قصه هایشان فرار کنی ویا با کله بروی در بطن قضیه. ما هم کله کردن مان بد نیست. سلاح آنها استفاده ی ابزاری از مفاهیم متون به اصطلاح مقدس است. ما این سلاح را از آنها می گیریم و ازآن ما می شود.حالا 666 عدد شیطان نیست.عدد کسی ست که تنها و تنها انسان را می پذیرد و نه هیچ موجود لا مکانی را. دشمنی مذهب با انسان است. این را بی پرده می گویم اگر نمی دانی، و جز آن چیزی نیست جز بهره برداری اقتصادی از انسان. پاپ و مافیایش، اسلام و دم و دستگاهش و یهودیت و صهیونیسم و کشوری غصب شده، در نهایت سر و ته یک کرباس اند. حالا تو بگو بوش پسر در کدام معبد جمجمه و استخوان، در رکوع و بلغور کردن اوراد شیطانی ست. "شرکت های تولید کننده آنتی ویروس ها مهم ترین عاملان پخش ویروس های رایانه ای هستند". این را به یاد داشته باش. داستان عمیق و کثیف و دامنه دار است. از این روی هر کس را به یک نوعی بازی می دهند.در زمین آنها بازی کردن ابلهانه است، ما توپ را می دزدیم و در زمین خودمان و به شیوه ی خودمان بازی می کنیم. پس سوال نکن که چرا "شر" شدی. تمامی این سیستم، از اوبامای منتصب تا جن گیر های دولتی "خیر " هستند. تمامی کسانی که جهان و انسان را به شکل عروسک هایی در حد باربی های سکسی یا چادری می خواهند خیر هستند. هرآنکه آزادی را بر نمی تابد،از استالین و هیتلر گرفته تا قذافی وخامنه ای خیر مطلق بودند. مگر سلاح اینها جز اخلاق و کتاب های مقدس و ریسمان های مرئی و نامرئی ایدئولوژی بود. چه فرق می کند که با" ام تی وی" و "ویوا" یا تالک شو و ها وسریال های کمدی احمق شوی یا با "فارسی وان" و"پی ام سی". چه فرق می کند که در کارناول دختران مینی ژوپ پوش، شکم ات را با "مک دونالد" و"کوکا کولا" از آشغال پر کنی یا با گوشت گوسفندان سربریده در خیابان های عاشورا. جهان اینگونه است عزیز. جهانِ سکس و سلاح و سرقت کودکان و زنان والبته مواد مخدر.پردرآمدترین صنایع اینها هستند. حالا تو بگو توفیرش کجاست که پولت را در حلقه های قمار لاس وگاس بریزی یا در مرقد فلان امام فراری سده های ننگین هجری. بازی چندش آوری ست که نمی توانی تنها نظاره گرش باشی. یا باید بازی کنی یا بازی را بهم بریزی. شرمنده ام من برای بازی کرده - شدن ساخته نشده ام. چه این بازی نامش آداب خانوادگی و فامیلی باشد و چه معیارهای اخلاقی سنت و رهنمود های دینی وچه قوانین دولی که سردمدارانش حداقل درکراهت چهره و رفتار، با یکدیگر در اشتراک اند. از آلمان وایتالیا و فرانسه و اسپانیا گرفته تا کانادا و آمریکا و چین و ایران. تا کجا باید پیش بروم آنا ؟نمی دانم. یقینا باستان شناسان، زمانی مارا به مثابه گونه ای از جانواران سخت پوست بازشناسی خواهند کرد. شاهین نجفی

شهریور ۲۲، ۱۳۹۳

معرفی کتاب



چند سال پیش یه سری کتاب و فیلم را معرفی کردم و حالا یه حرکت جمعی به وجود آمده برای معرفی ده کتاب تاثیرگذار در زندگی اشخاص ... از همه ی دوستان دعوت می کنم که کتاب های مهم در زندگی شون رو به اشتراک بذارن و این حرکت مفید رو ادامه بدن. احتمال فریب خوردن انسانی که می خواند یقینا کمتر است:

١. تبارشناسی اخلاق(فردریش نیچه)
۲. تاریخ بیهقی(ابولفضل بیهقی)
۳. آموزه ی قرن(گئورک گادامر)
۴. همه ی نام ها( ژوزه ساراماگو)
۵. زندگی جای دیگری ست(میلان کوندرا)
۶. جن نامه (هوشنگ گلشیری)
۷. عقاید یک دلقک(هاینریش بل)
۸. نمایش در ایران(بهرام بیضایی)
۹. جای خالی سلوچ(دولت آبادی)
۱۰. طبل حلبی (گونتر گراس)


What are the Most Influential Books?
A few years ago I introduced a series of books and films and now a group movement has taken place to introduce ten influential books in people’s lives… I invite all the friends to share important books in their lives and to continue this useful movement. The probability of deceiving a person who reads is certainly smaller:

On the Genealogy of Morality - Friedrich Nietzsche
The History of Beyhaqi (Abu'l Fazl Bayhaqi
Century Doctrine - Hans-Georg Gadamer
All the Names - José Saramago
Life Is Elsewhere - Milan Kundera
The Book of Genies - Houshang Golshiri
The Clown - Heinrich Böll
Theatre in Iran - Bahram Beyzaie
Missing Soluch - Mahmoud Dowlatabadi
The Tin Drum - Günter Grass


شهریور ۲۱، ۱۳۹۳

غنچه قوامی

غنچه قوامی

Ghoncheh Ghavami has been imprisoned for more than two month for the sole offence of demanding women’s presence in the stadium to watch volleyball game. Let’s hope for her prompt release and fulfillment of women's demand for their presence in sports venues.

غنچه قوامی بیش از دو ماهه که بازداشت شده. فقط به جرم اینکه خواستار حضور خانم های ایرانی در استادیوم برای بازی والیبال بود. به امید آزادی هرچه سریعتر ایشون و تحقق خواست خانم ها برای حضور در مکان های ورزشی ... دویچه وله

شهریور ۲۰، ۱۳۹۳

پاسخ به پرسش های مطرح شده در فیسبوک

این هم از ویدئوی پاسخ ها و باز هم سپاس از همه ی دوستان و آشنایان برای محبت ها و مرام شون. فدااا

Shahin Najafi Answers Questions from Facebook Fans

YouTube

شهریور ۱۸، ۱۳۹۳

پاسخ به پرسش های

دوستان سلام و عرض ادب ... اگر موافق باشین در همین پست پرسش ها و نکاتی که فکر می کنین باید به صورت روشن و جدی بهشون پرداخته بشه رو مطرح بفرمایین تا فردا به صورت ویدئویی در خدمتتون باشیم. سوالاتی که بقیه هم بیشتر بپسندن اولویت دارن.امیدوارم مفید واقع بشه. پیشاپیش ممنونم از حضور و محبت همیشگی تون. خاکیم...فدا
ش.ن


Hello dear friends, If you agree, under this post propose your questions and points that you think should be dealt with clearly and seriously so that we can present the answers to you tomorrow in a video. The priority will be with the questions with the majority vote (like). I hope that this will be useful. I thank you in advance for your continuous presence and affection.

سارینا

سارینا

She's grown up so much that she's studying International Law and advises me to become a vegetarian. I insist "dear niece, at least take a photo with me" … she doesn't accept and takes a selfie of herself.
SoundCloud: Sarina


حالا آنقدر بزرگ شده كه حقوق بين الملل مى خونه و نصيحت ميكنه كه گياه خوار بشم. اصرار مى كنم دايى حداقل يه عكس با ما بنداز ... قبول نمى كنه از خودش سلفى ميگيره
سارینا

شهریور ۱۶، ۱۳۹۳

میشائیل

Shahin Najafi & Michael Krol

My friend Michael, Now your birthday is an excuse to thank you and the rest of the band members. I know that art can bring everyone closer to each other. With this feeling we move forward step by step and our friendship is our fuel. Cheers to your hair, your guitar and your being
Mein Freund Michi , Dein Geburtstag ist jetzt ein Grund, dass ich dir und alle anderen Jungs der Band danke. Ich weiß, dass Kunst Menschen zusammenbringen kann. Mit diesem Gefühl fahren wir Schritt für Schritt weiter und Freundschaft ist unser Benzin. Prost auf deine haare, deine Gitarre und deine Existenz...Sh.N

Michael Krol
Dactah Keule


دوست من میشائیل حالا روز تولدت بهانه ایه تا از تو و تمام بچه های گروه تشکر بکنم. من می دونم که هنر می تونه آدم ها رو به هم نزدیک کنه. ما با این احساس قدم به قدم، رو به جلو حرکت می کنیم و رفاقت ما، بنزین ماست. به سلامتی موهای تو، گیتار تو و وجود تو
ش.ن

شهریور ۱۵، ۱۳۹۳

راجر واترز

Roger Waters is not the trend, the gentleness or the harmless critic in the field of media and art. Roger Waters is not a gesture of the ashamed left intellectuals or nauseating boasting of spoiled celebrities or the shame of the charities with full bellies or leftovers or pennies worth show offs. He is one of those who single handed is the opponent of a whole world of media and deception and lies. Good for us who hear his voice and learn from him. Happy Birthday to him and to his admirers.

Roger Waters The Wall

راجر واترز مد و ملایمت و ملیجک بازی منتقد بی آزار عرصه ی رسانه و هنر نیست. راجر واترز ادای روشنفکری چپ های شرمنده و پزهای حال بهم زن سلبریتی های تیتیش و شرم خیریه های شکم های سیر و پس ماندگی و شوآف های چند قرانی نیست. از آنهاست که تک نفره یک جهان رسانه و دغل و دروغ را حریفند. خوشا به حال ما که صدایش را می شنویم و از او می آموزیم. زادروزش بر او و دوستدارانش مبارک باشد

لوگو

Shahin Najafi

Thanks to dear Amirreza for the logo redesign.

ممنون از امیررضای عزیز برای بازسازی لوگو. فدا

شهریور ۱۳، ۱۳۹۳

بعد از تو


After you, alcohol drank me up, I slept drunk...
بعد از تو الکل خورد من را مست خوابیدم

بعد از تو (آلبوم هیچ هیچ هیچ) - شاهین نجفی
Shahin Najafi - Bad Az To

شهریور ۱۰، ۱۳۹۳

هامون از آلبوم ایلوسیون و آدرنالیزم مجید کاظمی


Do you remember Hamoon from the album Illusion (Tavahom)? It is one of the few works from the past that I still like.

The second point is the release of Majid Kazemi’s Album, Adrenalism, in the next month. This album is in fact Majid’s first independent collection and without compliment it is a serious and listenable collection. Watch over each other

هامون از آلبوم ایلوسیون(توهم) رو یادتون هست؟از معدود کارهای گذشته است که هنوز دوستش دارم. ه
نکته ی بعدی هم انتشار آلبوم مجید کاظمی (آدرنالیزم) در یک ماه آینده است. این آلبوم در حقیقت اولین مجموعه ی مستقل حاج مجیده و بدون تعارف ... و نان قرض دادن به رفیق، مجموعه ای جدی و شنیدنی ست. هوای همو داشته باشین. فدااا